امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

بهانه قشنگ زندگی

عزيزم ...

    ای چشم تو از هرچه غزل گیراتر   لبخند تو از خنده ی گل زیباتر در برکه ی آرام تو حتی مهتاب     صد بار ز خورشید شده والاتر خوبان جهان آنچه تو داری دارند    در عشق تو از یک یکشان بالاتر . ...
23 بهمن 1390

يا علي گفتيم و....

سلام عزيز دلم چند روزي مي شه كه وقتي از تختت بالا مي ري و وقتي از جات بلند مي شي و مي شيني خيلي بلند و واضح مي گي "ياعلي" دوست دارم پسرم براي اينكه وقتي اين كلام رو از دهنت مي شنم خوشحال مي شم كه از الان مهر و محبت اهل بيت(ع) توي دلت هست برات آرزو مي كنم هيچ وقت و هيچ وقت از يادت نره يه مسلمون هستي و بايد پايبند اعتقاداتت باشي.   ...
23 بهمن 1390

باور کن

 گل پسرم به هیچ روزی پس ات نمی دهم ، به هیچ ساعتی ، به هیچ دقیقه ای ، به هیچ ، هیچی ! سخت چسبیده ام تمامت را ارزش یک احساس به شدت آن نیست ، به مدت آن است و من تو را به مدت بودنم دوست دارم ...
23 بهمن 1390

ستاره مکه

سال ها بود که زمین در حسرت باران حیاتبخشی می سوخت و درمان تشنگی، سیاهی و تیرگی خود را از آسمان آبی انتظار داشت. سال ها بود که زمین به کویر خشک تعصبات و عقاید باطل و مرداب خرافات، تبدیل شده بود که ناگاه در شبی فراموش نشدنی، باران رحمت الهی شروع به باریدن کرد و زمین تشنه را سیراب ساخت و گُلی زیبا، به نام محمد مصطفی(ص) در کویر حجاز، شکوفا شد. تولد او، عطر دل انگیز ایمان را به مشام مشتاقان رساند و چشمه های جوشان معرفت را در سینه ها، جاری ساخت. آری با تولد او، کویر جهل و تعصب به بوستان مِهر و تفکر تبدیل شد. آن پیام آور الهی، در شهر مقدس مکّه و در خانواده ای مؤمن و خداپرست، در شب 17 ربیع الاول به دنیا آمد و جهانِ هستی را با ...
19 بهمن 1390

گل من

    عزیزتر از جانم ، من در چشم تو کتاب زندگیم را میخوانم و هر بار که مژه های تو بهم میخورد یک صفحه از زندگی را برای من ورق میزند .                                         ...
19 بهمن 1390

كنترل نامحسوس

  سلام گل ماماني اميدوارم حالا كه ازت دورم خوب و سلامت باشي تا بتونم بعداز ساعت كاري تند و زود بيام ديدنت عزيز مادر ديروز بعداز ظهر وقتي باهات رفتم توي خيابون كه خريد كنم وقتي وارد خيابون فرعي شديم و دستت توي دستم بود يهو متوجه شدم دستمو مي كشي ازت پرسيدم چي مي خواي ديدم با دست اشاره كردي به پياده رو و گفتي "بي پياده " يعني بيا پياده رو برام خيلي خيلي جالب بود كه از الان و توي اين سن چجوري متوجه اشتباه مامان مريم شدي و به زبون خودت بهش تذكر دادي قربونت بشم كه انقدر فهميده اي.  ...
18 بهمن 1390

عاشقانه ها

از مهر مادری شنیده بودم و از محبت بیدریغش ولی اکنون که آن را به چشم دیدم شاید به جنون نزدیکتر بدانمش تنها میدانم که تو فرزند من هستی و با تار و پود عشق   درجان من ریشه دواندی. زیباترینم: تا پایان عمر همراهت هستم   ...
17 بهمن 1390

مادرانه های روزهای نبودن مادر

میخواهم از تو بنویسم ، از تو که سرشار از کلمات عاشقانه ای   میخواهم   از   تو   بنویسم ،    از   تو   که      نهایت  عشــقــــــــــــی          میخواهم برای تو بنویسم ،میخواهم از عشق بنویسم   از عشقی که با تو قلبم را به خود وابسته کرده است از تو مینویسم ای همنفسم ، نمی نویسم که مثل یک خاطره بماند   مینویسم که جاودانه بماند حرفهای عاشقانه ام هر چه بین ماست خاطره نیست ، یک حرف دل عاشقانه است &nbs...
15 بهمن 1390